-
گلاب کاشان
پنجشنبه 11 آذرماه سال 1389 09:42
من مثل گلاب کاشانم اگرچه رنگی ندارم بوی من می رود تا خانه یارم
-
قاتل بی رحم ، هسه کارلسون
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 02:07
تیاتر قاتل بی رحم ، هسه کارلسون نوشته هنینگ مانکل است و کار ترجمه و کارگردانی را آقای مسعود رایگان به عهده گرفته . یک تیاتر داستانی با نیم نگاهی نه چندان عمیق به بحث روانشناسی و در واقع ذکر خاطرات تلخ کودکی - هسه - است . یک داستان ساده اما یک نمایش جذاب . جذاب از نظر نورپردازی و نوع بیان و حتی دکوری که دایم چشم بیننده...
-
دلخوشی من
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 14:36
من جز بهانه ات و جز گیس دانه دانه ات و بعد از تمام کوچه های شهر جز راه خانه ات دلم را خوش کنم به چه؟
-
سهراب کاشانی
جمعه 5 آذرماه سال 1389 18:47
سهراب همه شاعران کشورم را یاد این انداخت که اهل کاشانند
-
حس با کیفیت
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 12:34
هوا هوای خفه ایست انگار همین چند ساعت قبل مرده ام از بس که حسش با کیفیت است
-
-----
شنبه 29 آبانماه سال 1389 17:35
در دست اصلاح
-
رنگ عشق
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 00:51
معشوقه اگر چشمهایت را ببندی رنگ همیشگی دنیای مرا خواهی دید فقط از دوری تو این رنگی شده ام
-
شراکت
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 11:49
بیا شریک شویم تمام غمهایت مال من تمام شادیهایم مال تو به علاوه سی درصد سود سالیانه روزشمار
-
گندمزار
شنبه 22 آبانماه سال 1389 10:55
تمنای تپش گندمزار را می توان شنید آن هنگام که از شوره زار ذهنم می گذری تا مرتکب گناهی شویم که عمری همدیگر را مقصرش بدانیم و فلاسفه همچنان گیج آن باشند که زن مرد را فریفت یا مرد زن را
-
آیینه ها
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 16:15
بیچاره چشم من مانده به راه تو بیچاره این همه آیینه بی شما
-
خرید
شنبه 15 آبانماه سال 1389 20:15
جان عزیز است اما نه آنقدر که ننگ این زندگی را خرید به جان شما
-
جنس مرغوب ایرانی
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 18:46
می گویم باور کنید این همه کاپوچینو و قهوه تلخ که توی وبلاگها ریخته مزه اش قد همان چایی های قند پهلوی خودمان توی استکانهای کمر باریک روی تخت فرش شده با چندتا پشتی نیست
-
برابری
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 15:15
یک شب بدون تو با هزار شب برابر است به خدا برابر است ...
-
نفس کشیدن
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 23:52
این توهمات بیگانه زاده کدام مادر هستند که جنسشان از من نیست و در من زندگی می کنند . زیر پوتین های خاکی و سنگین این دلگیری چشم هایمان از کاسه درآمدو بند دلمان پاره شد کاش این نفس هم می برید بلکه نفسی می کشیدیم
-
فلسفه
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 02:28
فلسفه تنها چیزی است که پدر صاحب مغز را در می آورد و تنها چیزی است که اگر نبود خیلی از کله گنده های تاریخ دیوانه می شدند . در واقع در دنیای ما آدمها به کسانی که بهتر از عموم مردم چیزها را درک می کنند و می فهمند دیوانه می گوییم . فلاسفه هم همینطور بودند یعنی دیوانگانی بودند که در گذشته و زمانهای دورتر زندگی می کردند و...
-
رفتن و ماندن
پنجشنبه 29 مهرماه سال 1389 21:15
یا من باید بگذرم یا دقیقه ها حالا که ساعت سخاوتمندانه در حرکت است من می نشینم با تو معشوقه کاش دقیقه ها می ایستادند تا ما می رفتیم
-
یک تاریخ
شنبه 17 مهرماه سال 1389 17:03
انگار هزارو نهصدو بیست روز است که تورا ندیده ام . . توضیح لازم ندارد
-
مشق انتقام
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 21:16
یاد سادگی دوران کودکی بخیر که فکر می کردم وقتی که بزرگ شدم آنقدر به معلمهایم مشق میدهم که تمام وقت فقط تکلیف هایشان را بنویسند و وقت بازی نداشته باشند تا انتقام بگیرم و کمی دلم خنک شود
-
حراجی
جمعه 9 مهرماه سال 1389 22:06
به یاد عاشقهای قدیم که آتش می زدند به مالشان برای عیالشان . . چقدر خوب بود قدیمها
-
باران - ماشین حساب - بندر عباس
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 22:02
شاید کمی دور از انتظار بود ، اما امروز کمی باران بارید ، باران که نمی شود گفت در حدی بود که انگار کسی یک نمه آب روی آسفالت پاشیده که آن بوی معروف و خاطره انگیز خاک را در بیاورد . همین قدر هم کافی است که توی این شهر بزرگ عده ای را همراه خودش بردارد یا به سفر تاریخ ببرد یا به سفر جغرافیا ، شایدهم هردو . چه حس غریبی به...
-
چشمهای نگران
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 23:02
دخترک زیبای من بیا به تابلوهای ایست اهمیت ندهیم به پلیسهای دستکش سفید و پوتین سیاه نگاه نکنیم لابه لای درختهای پارک شهر گم شویم به نگهبان پارک کاری نداشته باشیم به کوچه های باریک شهر برویم دوربین های امنیتی و گشتی ها را هم نگاه نکنیم . . . عزیزم ما که به کسی کاری نداریم چرا همه چهار چشمی دنبال ما هستند؟ یک بوسه که این...
-
و باز هم جاده
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 22:56
یک عمر تنهایی کمم بود؟ . . حالا هم که پیدایت کرده ام منم و هزار کیلومتر جاده . . نه زمان به کامم چرخید نه مکان
-
کودکی بزرگانه
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 23:36
هنوزم هم گاهی هفت تیر چوبی بدست در حال فرار از دست پلیسها هستم . . مثل همان روزهای کودکی
-
آدمیزاد بی خبر
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 17:23
به خانمی خودتت ببخش شیطنتهای گاه به گاه مرا . . . تو باز فرشته بمان و این آدم بی خبر از همه جا را سرزنش نکن . . ما آدم های خاکی زیبایی شما فرشتگان را که می بینیم شل می شویم
-
همه مردم
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 21:40
این حس مرا روزی مردم همه می فهمند ایرانی و یونانی - زرتشتی و بودایی
-
-----
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 17:08
در دست اصلاح
-
نمایش مانیفست چو
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 14:53
نمایش مانیفست چو به نویسندگی و کارگردانی آقای محمد رحمانیان و بازی آقایان اشکان خطیبی هومن برق نورد و افشین هاشمی و خانمها مهتاب نصیرپور و سیمانیرانداز و ترانه علیدوستی است . این اثر نمایشی دوزبانه به زبان انگلیسی و فارسی است که البته قسمت فارسی آن به حدی کوتاه است که می توان نادیده گرفت . مانیفست چو در واقع اثری...
-
پذیرش
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 19:55
یکی مثل تو می شود می شود خوب می شود آقا یکی هم مثل ما می شود رعیت تو خوب همیشگی بوده ای مرا پاکیزه بپذیر
-
ساحل
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 00:19
پس کجاست این آفتابه می خواهم بروم لب دریا
-
جاسوس طبیعت
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 01:10
خبر کشی نمی ارزد به قاصدک شدن