سین . الف
سین . الف

سین . الف

چشمهای نگران

دخترک زیبای من 

بیا به تابلوهای ایست اهمیت ندهیم 

به پلیسهای دستکش سفید و پوتین سیاه نگاه نکنیم 

لابه لای درختهای پارک شهر گم شویم 

به نگهبان پارک کاری نداشته باشیم 

به کوچه های باریک شهر برویم 

دوربین های امنیتی و گشتی ها را هم نگاه نکنیم 

عزیزم 

ما که به کسی کاری نداریم 

چرا همه چهار چشمی دنبال ما هستند؟ 

یک بوسه که این همه آجان کشی ندارد

و باز هم جاده

یک عمر تنهایی کمم بود؟ 

.  

حالا هم که پیدایت کرده ام 

منم و هزار کیلومتر جاده 

نه زمان به کامم چرخید 

نه مکان

کودکی بزرگانه

هنوزم هم 

گاهی هفت تیر چوبی بدست  

در حال فرار از دست  

پلیسها هستم 

مثل همان روزهای کودکی

آدمیزاد بی خبر

به خانمی خودتت ببخش 

شیطنتهای گاه به گاه مرا 

تو باز فرشته بمان و 

این آدم بی خبر از همه جا را 

سرزنش نکن 

ما آدم های خاکی 

زیبایی شما فرشتگان را که می بینیم 

شل می شویم

همه مردم


این حس مرا روزی مردم همه می فهمند 

ایرانی  و یونانی - زرتشتی  و بودایی



-----

در دست اصلاح

نمایش مانیفست چو

نمایش مانیفست چو به نویسندگی و کارگردانی آقای محمد رحمانیان و بازی آقایان اشکان خطیبی هومن برق نورد و افشین هاشمی و خانمها مهتاب نصیرپور و سیمانیرانداز و ترانه علیدوستی است . 

این اثر نمایشی دوزبانه به زبان انگلیسی و فارسی است که البته قسمت فارسی آن به حدی کوتاه است که می توان نادیده گرفت .

مانیفست چو در واقع اثری اقتباس شده از زندگی یک دانشجوی اهل کره است که در دوران کودکی به آمریکا مهاجرت میکند و در دوران دانشجویی تعدادی از همکلاسی های خود را به گلوله می بندد و یکی از خونبار ترین قتل های آمریکای مدرن را رقم می زند . با توجه به اقتباس از این رخ داد می توان این نمایش را نوعی مستند تلقی کرد که رخدادهای زندگی و کودکی و دوران مختلف زندگی چو را به بیننده نشان میدهد .

کارگردان با استفاده از عناصر یک تیاتر مدرن از جمله ویدیوپروژکتور و استفاده از فیلمهایی که - چو  - قبل از جنایت  از خودش تهیه کرده نمایش ساده و وروانی را که جنبه مستندگونه پیدا میکند را ارایه میکند .

نکته حایز اهمیت طراحی صحنه و لباس این اثر است . طراحی لباس در عین سادگی به بازیگران این امکان را می دهد که فقط با یک جابجایی ساده زمان و حتی مکان رخدادها را تغییر بدهند و طراحی ساده و  بدون وسایل اضافی صحنه هم به کمک بازیگران می آید تا فقط با چند حرکت ساده چهارپایه ها مکان را تغییر بدهند .

ریتم و سرعت این اثر نه آنقد کند است که حوصله را سر ببرد و نه آنقد تند که انسجام کار از هم گسیخته شود . صحنه ها و زمانها به خوبی تغییر میکنند و بییننده علی رقم اینکه یک نمایش به زبان بیگانه می بیند از ماجرا جا نمی ماند .

این تیاتر مستقیم با منطق بیننده صحبت دارد و به هیچ عنوان به جز یک صحنه کوتاه حضور مادربزرگ چو به سراغ احساسات و عواطف نمیرود . 

و حرف پایانی 

اتفاقی خونباری که رخ داده نه تنها برای قربانیان بوده که سالها قبلتر توسط همان جامعه برای چو رخ داده و ناخواسته چو را به مسیری هدایت کرده که دست به کاری غیرمعقول بزند. این فشارهای روانی و اجتماعی نه تنها برای مهاجرین که ممکن است دارای اختلاف فرهنگی فیزیکی گفتاری و یا هر نوع اختلاف دیگری با اکثریت جامعه باشند رخ می دهد  بلکه براب افراد یک جامعه در بین خودشان هم ممکن است اتفاق بیافتد و یک تفاوت ساده بین یک شخص با اکثریت جامعه و سهل انگاری جامعه در قبال شهروندان خودش شاید پایانهای تلخی را رقم بزند .

پذیرش

یکی مثل تو می شود 

می شود خوب 

می شود آقا 

یکی هم مثل ما 

می شود رعیت 

 

تو خوب همیشگی بوده ای 

مرا پاکیزه بپذیر

ساحل

پس کجاست 

این آفتابه  

می خواهم بروم لب دریا

جاسوس طبیعت

خبر کشی 

نمی ارزد به 

قاصدک شدن