سین . الف
سین . الف

سین . الف

تصادف شبانه

تصادف شبانه کتابی حدودا صد صفحه ای نوشته پاتریک مودیانو است که دو سه تا جایزه هم گرفته .

کمی کوچکتر که بدم فکر میکدم هر کتابی که گرفته ام را باید تا آخر بخوانم اما گذر عمر این تجربه را به من داد که لزوما نباید این کار را انجام داد . این کتاب صد و ده بیست صفحه ای را تقریبا بیشتر از یک سوم و نزدیک نصف خواندهم اما هیچ چیزی جز مشتی جملات که بدون هیچ هدفی کنار هم باشند عایدم نکرد . کتاب را بستم و رفتم سراغ کتاب بهتری .

البته این نوع نوشتن هم شاید سبکی باشد در مایه های پوچ گرایی  .ولی برای پوچ گرا شدن هم آخر باید دوتا جمله درست حسابی گفت که خواننده قبول کند پوچی خوب است .


دلواپسی

من غرق عمق اتاقم کمک کنید

یک تمرین ساده با حامد

کارت ویزیت یک جایی که نمیدانم کجا بود

و یک چیزی می فروخت

پشت کارت چند شماره تلفن 

و یک آدرس

و دخترک داستان من

باید به این کارت ارتباطی پیدا میکرد

دختر بیچاره من کجا و صاحب آن کارت کجا

هردو نمیدانستیم - خودم و حامد را می گویم

شاید صاحب آن کارت

پدر دخترک بیچاره بود

هرچه بود آرزوی خوبی برای آن دخترک داشتیم

تابستان بود که آن دختر دنیا آمد

اما هنوز ذهن من درگیر سرانجام اوست