سین . الف
سین . الف

سین . الف

خواهر شهر

بیا که خواهر این شهر ابری است و پریشان

 پ .ن

مثل دریا که خواهر است

بارانی که هرگز برف نخواهد شد

چه حال خوبیست

نصف شب بی خواب شوی

و صدای بارانی که هرگز برف نخواهد شد را

از پشت شیشه های ساختمان ....

گاهی نخوابیدن خستگی را در میکند

گاهی دنیا و آخرت دست به دست هم میدهند که تو علیه خودت شوی

سر ساعت بخوابی

صبح بیدار شوی

دنبال کار و بار روزانه ات باشی


مینشینم با خودم

به یاد روزهای خوش گذشته

صدای باران

تنهایی دوران دانشجویی در شبها

لحظات با پدر و مادر بودن

لحظه جدایی از خانواده

ازدواج

کار

سفر و سفر و سفر

آخ که چه عذاب شیرینی ست سفر

صدای باران

دلم برای خودم تنگ شده بود

عاشقانه ای هستم بی ابتدا

کمی فرصت میخواهم که به خودم بیایم