سین . الف
سین . الف

سین . الف

تصادف شبانه

تصادف شبانه کتابی حدودا صد صفحه ای نوشته پاتریک مودیانو است که دو سه تا جایزه هم گرفته .

کمی کوچکتر که بدم فکر میکدم هر کتابی که گرفته ام را باید تا آخر بخوانم اما گذر عمر این تجربه را به من داد که لزوما نباید این کار را انجام داد . این کتاب صد و ده بیست صفحه ای را تقریبا بیشتر از یک سوم و نزدیک نصف خواندهم اما هیچ چیزی جز مشتی جملات که بدون هیچ هدفی کنار هم باشند عایدم نکرد . کتاب را بستم و رفتم سراغ کتاب بهتری .

البته این نوع نوشتن هم شاید سبکی باشد در مایه های پوچ گرایی  .ولی برای پوچ گرا شدن هم آخر باید دوتا جمله درست حسابی گفت که خواننده قبول کند پوچی خوب است .


کتاب تجربه های اخیر

این کتاب در واقع متن یک نمایشنامه است که توسط آقای امیر رضا کوهستانی با اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام نوشته نادیا راس و جکوب ورن نوشته شده است . یک کتاب در قطع جیبی که ظرف مدت دو ساعت می شود آنرا خواند .

شش نفر بازیگر شخصیتهای این نمایشنامه را تشکیل می دهند . 

پیش گفتاری که در ابتدای کتاب آمده درآغاز برای خواننده معنای خاصی را تداعی نمیکند ولی جذابیت تکرار این رخدادها برای دو شخص خاص به فاصله یک قرن توجه را به خود جلب میکند و بعد از خواندن نمایشنامه خواننده متوجه این سیل میشود که البته کنش و واکنشها و دیالوگها و شخصیت پردازیها خواننده را دقیقا به همین نتیجه میرساند که سرگذشتی که برای یکی  در سالهای گذشته رخ داده دقیقا برای اعضای بعدی آن خانواده تکرار می شود .

متن نمایشنامه متنی کاملا مدرن که نه به زمان واحد نه به مکان واحد ارسطویی پایبند نیست و حتی به صورت واضح تک تک سالها به مدت صد سال نام برده می شوند و گذر زمان را به خواننده القا میکند .و جالت تر اینکه هیچ تعلیقی هم در داستان نیست یا گره افکنی های مرسوم ، یک داستان ساده که خواننده دوست دارد از تجربه های دیگران بشنود شاید همین تحریک حس کنجکاور خواننده کشش لازم را برای ادامه خواندن متن یا دیدن نمایش را ایجاد میکند .

از اواسط نمایشنامه خوانندهحدس میزند که جنبه های روانشناسی و گاهی هم فلسفه در پس ذهن نویسنده بوده و این حدس زمانی به یقین تبدیل می شود که شخصیت روانشناس دوره گرد به صحنه می آید .

نویسنده با اشاره به احساساتی همچون حسد و روابط اجتماعی و سختی ها و فشارهای زندگی  به خواننده این نکته را گوش زد میکند که برای درگیر شدن با سختیهای زندگی لازم نیست که حتما اتفاق عجیب یا خارق العاده ای رخ دهد یا آدم خاصی از قشر خاص باشید این اتفاقات و احساسات برای همه در هر شرایطی امکان رخ دادن دارد ولی د پایان به این نتیجه می رسد که هر اتفاق بدی که افتاده و از کنترل ما خارج بوده ، نباید مانع ادامه زندگی باشد و فراموشی تلخیها و ناگواریها شاید بهترین راه برای ادامه مسیر است .

امیر کوهستانی متولد سال 1357 در شیراز است .

تغییر یا تکامل

اصولا بعد از مدتی کتاب خواندن یا فیلم دیدن یا هر کار هنری یا آثار تجسمی بالاخره آدم یک مسیر مشخصی را برای خودش پیدا میکند . انگار که حرفه ای شده باشی .یا لااقل در خواندن یا دیدن یا شنیدن حرفه ای شده باشی . به نظر من خود همین خواننده کتاب شدن یا شنیدن موسیقی و دیدن فیلم هم هنر می خواهد و باید به تبحری رسید که بعد از خواندن یا گوش دادن یا هر فعالیتی هم لذت برد و هم یک قدم به جلوتر گام برداشت .

با توجه به همین دلایل فکر میکنم در موضوع خواندن ، کلا ادبیات داستانی و شعری ایران را بیشتر از بقیه نقاط دنیا دوست دارم . نه اینکه آثار فرنگی ها را نخوانم یا از بقیه آثار متنفر باشم یا زاویه دید خودبرتر بینی داشته باشم ولی فضاهایی که در ادبیات  ایرانی برایم ترسیم می شود و رنگ بویی که از نوشته های ایرانی به مشام من می رسد برایم خوشایندتر است . 

فکر میکنم اولین باری که - منت خدای - را خواندم ، هفت هشت سالم بود و نه از سر اجبار که با لذت پای مکتبم پدر  می نشستم و میخواندم ولی هنوزبعد از گذر سالها شیرین تر و لذیذتر از نوشته های سعدی به مذاقم ننشسته . قد و اندازه خودم و کم و بیش کتاب خوانده ام ، لذت هم برده ام ولی سعدی برایم حکایتی دیگر است . هنوز ضرب آهنگ دیپاچه اش به کودکی برم میگرداند .

حتی فیلمهای ایرانی با تمام کمبود امکانات در مقابل سینمای شرق و غرب برایم جذاب تر است ، البته واضح است که منظورم سینمای مولف و راوی داستان تالیف شده است  . همچنین نمایش ها و نمایشنامه های ایرانی برایم همین حکم را دارند .

به نظر من اصلا حرکت جذاب و زیبایی نیست که کسی که اهل سفر و مسافرت است قبل از دیدن کامل سرزمین مادریش دور دنیارا خام و نپخته بچرخد . زیبایی کار آنجاست که جاهای شاخص دنیا را بگردی و ببینی که از آثار هنری دنیا جا نمانی و بیایی و تمام سرزمین مادریت را زیر پا بگذاری تا ببینی که کلیسای جامع  سانتا ماریای فلورانس ایتالیا و تاج محل را با الگوبرداری از گنبد سلطانیه خودمان ساخته اند .

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . . .