سین . الف
سین . الف

سین . الف

باقی ماجرا مال خودت

همیشه 

لحظه ی 

اول ذهنت را به من بگو 

 

باقی ماجرا 

داستان می شود  

که من و تو می سازیم 

 

عشق همان لحظه اول است

بغض ستار

من هستم و این روزگار 

هر سال  من  با انتظار 

  

گوشم به در چشمم به راه

کی  می رسد  زیبا  نگار 

 

من آدمی بی دست و پا 

در  فکر  زیبایی  یار 

 

ادامه مطلب ...

ساخت و ساز

این روزها 

حکم خانه های کلنگی را 

پیدا کرده ام  

 

بساز بفروشی می خواهم  

که 

روی ویرانه هایم 

قیمت بگذارد

وقتی من

وقتی یک صندلی چوبی 

به جیر جیر می افتد 

یعنی  

بی وفا خسته ام 

وبال گردنم نشو 

  

وقتی یک پیکان ... 

وقتی یک عکس سیاه و سفید ... 

وقتی یک درخت صد ساله ... 

وقتی من... 

وقتی من

کنایه

چرا با کنایه حرف می زنی

موهایت را پریشان کرده ای که چه؟

درد غیرمشترک

درد جان دادن

برای مرده ها نیست

برای زنده هاست

بلای جان

امان از جدایی امان از جدایی 

دعا می کنم تا همیشه بیایی 

   

 خودم را به آب و به آتش زدم تا 

بخندی  برایم  پریِ  خدایی 

 

ادامه مطلب ...