سین . الف
سین . الف

سین . الف

بیچاره تر

دخترک

کجایی که دلم در به در شده است

و تمام وجودم

تسلیم قضا و قدر شده است

هربار اشک شوق بود 

ولی اینبار اشک غم است

دخترک کجایی که تمام صورتم تر شده است

دخترک کجایی که این دل صاحب مرده من

بی شما

امرو ز خیلی پکر شده است

دخترک 

تو دیگر بچه نیستی

که اینچنین

رسم دلبری هایت پر شور شر شده است

دخترک به قول بچه های مدرسه

دلم بیچاره بود و بیچاره تر شده است


رد پا

من تمام خانه های جدول مجله ام را

به سراغ رد پایت خانه خانه می شمارم

مردم ایران

این روزها هنرت ذکر خیابان شده است

لکه ای ننگ که بر خاک بیابان شده است

قسمت نوکری و شاعری و وسینه زنی

همه با هم قسمت مردم ایران شده است

کاش آن نامه به ما ارسال می شد نه عراق



سکوت

بس که خورشید سیه می تابد


امشب هم

گفته بودم که اگر عمری بود

غزلی با تو بخوانم امشب

قرن پسین

قرن آخر است

هیچکس

به فکر معشوقه نیست

مادرزاد

از چه می ترسانی مرا

که می روی

از غم؟

بی خیال

من مادرزاد با گریه آشنایم

غبار

می دانی

سر بستن چشم در غبار را

نه مگر اینکه من تو از خاکیم

و زمین و زمان می پیماییم

حقیقت نه فقط بر زبان

که بر چشم هم

تلخ می آید

من و زندگی

من 

میدانم از زندگی جه می خواهم

نمیدانم

زندگی از جان من جه می خواهد


حق انتخاب

می خواهمت

چه بخواهی

چه نخواهی

حالا

انتخاب با تو