سین . الف
سین . الف

سین . الف

لباس خاکی

یک عکس سیاه و سفید توی آلبوم 

یک ارتشی با یک سیبیل کلفت که هر بیننده ای چه دلش می خواست چه دلش نمیخواست لااقل چند دقیقه به آن نگاه می کرد . لباس خاکی با دو ستاره روی شانه هایش و قدی که به راحتی  بالای دو متر بود - پوتین های کاملا براق به قدری براق که همیشه برایم سوال بود مگر این آدم توی همین کوچه و ها و پادگانهای این شهر و کنار همین مردم زندگی نمیکند پس این همه برق پوتین از کجا . همیشه ساعت به دستش بود از همین ساعتهای عقربه ای قدیمی که فقط ساعت را نشان میدهند نه کرنومتری نه هیچ چیز اضافه دیگر با یک دسته نقره ای رنگ ساده . به نظر من ابهت باید توی چشمهای آدم باشد وگرنه با زور لباس و  ظآدمهای دور و برت که با جذبه نمی شوی .

هیچ وقت ندیدم با خودش اسلحه حمل کند نه اینکه اجازه نداشت نه توی مردم ادا در نمی آورد . گفتم که توی همین مردم زندگی می کرد . 

حتما مادرش قد و بالا و سبیلهایش را با دنیا عوض نمیکرده .

یک عکس سیاه و سفید فقط

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد