هی قرص آرام بخش می خورم
بلکه آرام شوم
اما نمی شود
هی قرص خواب می خورم
شاید بشود خوابید
اما نمی شود
قرص دیازپام و کلورونازپام
هم فایده ندارد
تازه فهمیدم که
شب یلدا ست
و
من
قرص ماه صورت تورا
می خواهم
دخترک کبریت فروش قدیم ها
الان
سر چهارراهها
گل می فروشد
و فال می گیرد
اسفند دود می کند
منتظر هیچ کسی هم نیست
به خدا
من از روز و شب اینجا نبودن هات دلگیرم
من از تهران و از تجریش و از بازار هم سیرم
تمام خستگی ها ته نشین در جسم سنگینم
و من ...
من
جز بهانه ات
و جز گیس دانه دانه ات
و بعد از تمام کوچه های شهر
جز راه خانه ات
دلم را خوش کنم به چه؟