دیازپام

هی قرص آرام بخش می خورم  

بلکه آرام شوم 

اما نمی شود 

 

هی قرص خواب می خورم 

شاید بشود خوابید 

اما نمی شود  

 

قرص دیازپام و کلورونازپام  

هم فایده ندارد 

تازه فهمیدم که  

 

شب یلدا ست 

و 

من 

قرص ماه صورت تورا 

می خواهم

انتظار

دخترک کبریت فروش قدیم ها
الان
سر چهارراهها
گل می فروشد
و فال می گیرد 

اسفند دود می کند 

منتظر هیچ کسی هم نیست 

به خدا

کویرها

کویر عریان 

زیباست 

معشوقه 

تو هم عریان شو 

کویر تو خواستنی تر است .

تهران

من از روز و شب اینجا  نبودن هات دلگیرم 

من از تهران و از تجریش و از بازار هم سیرم 

 

تمام خستگی ها ته نشین در جسم سنگینم 

و من ...

گلاب کاشان

من 

مثل گلاب کاشانم 

اگرچه رنگی ندارم 

بوی من 

می رود تا خانه یارم

دلخوشی من

من 

جز بهانه ات 

و جز گیس دانه دانه ات 

و بعد از تمام کوچه های شهر 

جز راه خانه ات 

دلم را خوش کنم به چه؟

سهراب کاشانی

سهراب 

همه شاعران کشورم را  

یاد این انداخت 

که اهل کاشانند

حس با کیفیت

هوا  

هوای خفه ایست 

انگار همین چند ساعت قبل مرده ام 

از بس که حسش  

با کیفیت است 

رنگ عشق

معشوقه

اگر چشمهایت را ببندی

رنگ همیشگی دنیای مرا خواهی دید

فقط از دوری تو

این رنگی شده ام

شراکت

بیا شریک شویم

تمام غمهایت مال من

تمام شادیهایم مال تو

به علاوه سی درصد سود سالیانه روزشمار