مقدمه موهایت
همان لطفی را دارد
که شاه بیت ابروانت
و من بیچاره این وسط مانده ام
که با این سواد بخور و نمیر
چگونه برای عالمی
بنویسم و بسرایم
که
تو زیبایی
.
.
.
.
.
گاهی هوس می کنم بنشینم صدای مضراب شهنازگوش کنم گاهی هم آوای شجریان را می طلبم بلکه مسکنی باشد بر گذر عمر
.
.
گاهی غزلیات سعدی را نگاه می کنم و ذوق می کنم گاهی هم غمنامه های شهریار را می خوانم
کاشکیِ بزرگِ زندگیم ِ زندگی کردن در سالهای ۱۳۰۰ بود
.
.
اما حالا سیر نمی شوم اگر هر روز زمستان باشد تا کلاه سفیدم را تا زیر ابروانم پایین بکشم و یقه کاپشنم را بالا بدهم و دستکشهای سیاهم را به دستم کنم آنقدر توی تهران قدم بزنم تا پاهایم کرخت شوند.
ادامه...
درد جان دادن!!!! تصورش محال است.اما نصیب همه مان خواهد شد . . سلام[لبخند] به من سر بزنید[گل] خوشحال میشم در بحثم شرکت کنید[گل] گفتید برق خواندید و یک عمر پشیمانی والا من هم در آخر راهم دلمو خالی کردید! هر کاری بالا و پایین داره
سلام مرسی از توجه و هوشمندی شما . و باید بگم تناز کلمه درستی برای شعر من بود و هست البته ولی منظورم این تناز بود ...> تن ناز . و البته درست شد با یک (ن) اضافه البته نه اون نون خوراکی .
مقسی سجاد جان به آدم انرژی میدی من هی درلحظه به خودم می بالم...خیلی کیفورم می کنی! ممنون لطف داری ترک تحصیل که نمی کنم نترس! اما بذار بگم بدونی نگران نباش خدا رو شکر تو کلاسای ما جز بعضیاش مزخرفات درس نمی دن...باید ببینی تا بفهمی...خیلی خوبن! جات خالیه! یه سریا میگن این ریز بینی مفیده یه سریا میگن مضر...باید در حد تعادل باشه... حالا ریز بینی من انسجام نوشته رو بهم می زنه یا نه!؟
ای بابا، مرده ها که روی ابرها با آفتاب عشق بازی می کنند!
عای بوووود...
تاریخ و سقم؟
دیدتون به عشق چیه؟
درد جان دادن!!!!

تصورش محال است.اما نصیب همه مان خواهد شد
.
.
سلام[لبخند]
به من سر بزنید[گل]
خوشحال میشم در بحثم شرکت کنید[گل]
گفتید برق خواندید و یک عمر پشیمانی
والا من هم در آخر راهم دلمو خالی کردید!
هر کاری بالا و پایین داره
به روزم با : سفید ۱
هم درد مرده ها قشنگه هم زنده ها.
کلا درد قشنگه
سلام[گل]
با غزلی از یک دوست
به روزم[گل]
.
.
.
در پناه حق و یا علی[گل]
منو یاد این شعر قیصر امین پور انداختی:
مردن چقدر حوصله میخاهد...
جون دادنی ک ی عمر طول میکشه...بیشتر از ترسناک بودن،دردناکه...
همین الان اینجا بارون گرفت
سخته ولی بیا زیاد جدی نگیریم «درد جان دادن» رو
اخ که همونیو گفتی که دلم میخواست بشنوم ... موافقم ... خیلی موافقم !
ما مردگانیم در وهم زندگان
سلام. وبلاگ متفاوتی دارید. اگه موافق تبادل لینک هستید یه سری بهم بزنید. منتظر حضور سبزتون هستم
خیلی زور زدم به وبلگت وارد بشم اما ظاهرا ادرستو اشتباه نوشتی
نتونسبم بخونمت
سلام
مرسی از توجه و هوشمندی شما .
و باید بگم تناز کلمه درستی برای شعر من بود و هست البته ولی منظورم این تناز بود ...> تن ناز . و البته درست شد با یک (ن) اضافه البته نه اون نون خوراکی .
سخت تر از درد زنده بودن نیست...برای من...
برای مردن چقد رباید درد کشید؟
وا...ی عالی بود!...
این هم مال ما....
برای زنده هاست
آره ...
مرده ها چه می فهمند درد یعنی چی؟!!
آره دیگه
برای امثال منه!!!!
ببخشید که کامنتام شما رو ناراحت کرد راستش خودمم خیلی عصبانی کرد!
سلام!
ممنونم...
نوشته های ما چرندیاتی برامده از دل بیش نیست!
سپاس
مگه من اینجا چیکاره ام؟؟؟
چه بگویم که دل هزاران درد میکشد
هم بمیرم بد است هم زنده بمانم
در هر صورت درد میکشد این دل
حال این دل ما من باشد یا دل کسی دیگر .
اینو نمیشه گفت ...
ووووووووای محشر بود...
بهم چسبید!!
دقیقا همینه!
مقسی سجاد جان به آدم انرژی میدی من هی درلحظه به خودم می بالم...خیلی کیفورم می کنی! ممنون لطف داری
ترک تحصیل که نمی کنم نترس!
اما بذار بگم بدونی نگران نباش خدا رو شکر تو کلاسای ما جز بعضیاش مزخرفات درس نمی دن...باید ببینی تا بفهمی...خیلی خوبن! جات خالیه!
یه سریا میگن این ریز بینی مفیده یه سریا میگن مضر...باید در حد تعادل باشه...
حالا ریز بینی من انسجام نوشته رو بهم می زنه یا نه!؟
دقیقا همین طوره که گفتی
خیلی باحال بود کیف کردم
لذت بردم
نه په!